روضه‌خوان

از عناوین جهان مرثیه‌خوان ما را بس

روضه‌خوان

از عناوین جهان مرثیه‌خوان ما را بس

روضه‌خوان

در حوالی امام‌حسین علیه‌السلام، عاشورا و کربلا و هر چیزی که نسبتی با خادمی این آستان داشته باشد.

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است


یک انسان عادی که زمین بخورد آدم دلش می‌لرزد، اما اگر بفهمی این انسان، عادی نبوده انسان بیشتر می‌سوزد.

اگر یک سرباز معمولی بیفتد اتفاقی نمی‌افتد ولی اگر یک فرمانده بزرگ باشد،یک حماسه‌ساز، یک سلحشور،یک قهرمان...

این طور معرفتی باعث اشک بیش‌تر هم خواهد شد.

این‌جا نیازمند یک "روضه‌خوان با معرفتیم" (و نه حتی با معرفت روضه‌خوان)

در این منظومه کتاب خواندن، فکر و اندیشه و از این قبیل، نقش خودش را در کنار اشک پیدا می‌کند.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۲۰
مرثیه‌خوان

آن‌جا که [گریه شدید] بهترین جواب بود...

با سید در کنار مزار حبیب داشتیم صحبت می‌کردیم که دیدیم زائری داخل ضریح حبیب را نگاه می‌کنه و می‌شینه روی زمین و دوباره پامی‌شه! و همین‌طور مثل ابر بهار اشک می‌ریزه... دیدیم داره چیزی می‌نویسه ، شاید وصیتنامه‌ای...

اما نه ول‌کن نبود، رفتیم توی نَخِش: "سلام علیکم...ماذا تکتب؟" داشت نامه امام حسین به حبیب را کلمه کلمه می‌نوشت...

باهاش رفیق شدیم. بهش کمک کردیم سریعتر بنویسه تا بعد باهاش صحبت مفصل کنیم (رزق خود حضرت حبیب بود که فرستاده بود و حواله اون روز صبح ما شد) وقتی کامل هر دوطرف ضریح را یادداشت کرد یک سؤال پرسیدیم:"لماذا تحب الحبیب؟!"

سؤال پرسیدن ما همانا و تبدیل ابر بهاری چشم ایشون به سیلاب همان [گریه شدید]...

با دست اشاره به نامه امام به حبیب می‌کرد و می‌گفت:کسی که امام براشون نامه نوشته... [گریه شدید]...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۴۵
مرثیه‌خوان

یا من الاجابه تحت قبته...

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش/ معلوم می‌شود حرمش فرق می‌کند

چرا؟

أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیکْشِفُ السُّوءَ وَیجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ(النمل/62)

یا کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد، و شما را خلفای زمین قرارمی‌دهد؛ آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکر می‌شوید!

حرم امام حسین

 [توضیح اینکه دعاى شخص مضطر صادقانه است و دعاى صادقانه قطعا اجابت مى‏شود (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ) به نقل از ترجمه المیزان، ج‏15، ص: 545]

" أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ" مراد" از اجابت مضطر وقتى که او را بخواند" این است که خدا دعاى دعا کنندگان را مستجاب و حوائج‏شان را بر مى‏آورد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد براى این است که در حال اضطرار، دعاى داعى از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمى بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلى روشن است.

قید دیگرى براى دعا آورده و آن این است که فرموده:" اذا دعاه- وقتى او را بخواند"، و این براى آن است که بفهماند خدا وقتى دعا را مستجاب مى‏کند که داعى، به راستى او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مى‏گیرد که امید داعى از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد، یعنى بداند که دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمى‏تواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا مى‏شود و در غیر این صورت همانطور که گفتیم غیر خدا را مى‏خواند.

پس، اگر دعا صادق بود، یعنى خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتى خدا اجابتش مى‏کند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده بر طرف مى‏سازد، هم چنان که در جاى دیگر فرموده:" ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ"  که در این آیه بطورى که ملاحظه مى‏فرمایید هیچ قیدى براى دعا نیاورده جز اینکه فرموده در دعا مرا بخوانید. باز در جاى دیگر فرموده:" وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ"  بطورى که مى‏بینید تنها این شرط را آورده که در دعا او را بخوانند، و ما در جلد دوم این کتاب در ذیل همین آیه بحثى پیرامون دعا گذراندیم.

علاوه بر این در این میان آیات بسیارى دیگر نیز هست که دلالت مى‏کند بر اینکه انسان هنگامى که مضطر شد، مثلا، در کشتى سوار شد و خود را در معرض خطر دید، در آنجا خداى را مى‏خواند و خدا هم اجابتش مى‏کند مانند آیه" وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً" و نیز آیه" حَتَّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ ... وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ" .

اضطرار دروازه شهر اجابت است. باید مضطر شد که  اگر شرط اضطرار پیدا شد دعا نیز مستجاب می‌شود.

حسین بدجور این‌جا مضطر شد...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۱۶
مرثیه‌خوان

"من کیم خاری به دامان گلستان شما

آب باران‌خورده با گل‌های خندان شما"

شما را به خدا! ببینید امام حسین چه کسانی را چطوری دعوت می‌کند؟ امام دست چه کسانی را می‌گیرد؟!

...(ادامه حدیث نفس!)

چه جایی هم امام حسین ما را آورده؟ دورتادورت کلی معنویت و در اوجش خود امام حسین...

کلی روضه‌خون...

داشت از دستمان در می‌رفت، نزدیک بود آدم بشیم...ولی به خیر گذشت!

یه روضه‌خون پای شش‌گوشه می‌گفت:

"قرآن معجزه است، اگر یک آیه‌ش را خواندی و به آن عمل کردی برات باز می‌شه. در قلبت گشایش ایجاد می‌شه. اون وقت نوبت باب بعدی می‌رسه...

قرآن اگر این‌طوریه بدون که کربلا هم همینه... اگر برای روضه‌ها بسوزی ابعاد بعدی برات پیدا می‌شه و باب‌های بعدی را برات باز می‌کنند.

راه درک قرآن هم حسینه؛ قرآن "هدی للمتقین" است و "شفاء للمؤمنین". قرآن برای این‌ها هدایتگر و شفابخشه...

اگر برای امام بسوزی هم "متقی" می‌شی و هم "مومن"

 ...

می‌گفت: اگر امام حسین را سفت بچسبی بهت نشون می‌دهند..."


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۵۵
مرثیه‌خوان

می‌گفت:

 تا خوب نشدید برید کربلا، چون این‌طور فکر می‌کنید که "شما" امام حسین را دوست دارید.

اما اگر خوب بشید و برید کربلا، دق می‌کنید...

چرا که آن‌وقت یک بدن پاره پاره را می‌بینید که به شما خوش‌آمد می‌گوید.

آقایی که آغوش باز کرده و شما را تحویل می‌گیره. اون‌طوری می‌فهمید که قصه برعکس بوده...

"حسین" ما را دوست داشته قبل از آن که "ما" او را دوست بداریم.


۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۱۱
مرثیه‌خوان


سپاس از برادر و دوست بزرگوارمان؛ حاج حسین براتی عزیز (ابومحمد!):

 

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۶:۳۱
مرثیه‌خوان


روضه‌اش گرفت...

ناله‌ها بلند شد، عجب جلسه‌ای شده بود.

ته دلش یک کم خوشحال شد، چه شکوهی!

...

امام حسین بهش فرموده بودند: فلانی! جمعیت منقلب شدند برای من سوختند و ناله زدند(نه برای تو)

اون وقت تو خوشحال شدی؟!

خوشحال شدی؟ با روضه من دلت...

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۲۲
مرثیه‌خوان


همه عرفا یک جور کشف و شهود می‌کنند این هم یک نوعش: "خاطره‌ای از کنار شش‌گوشه امام حسین"،

نکات و درس‌هایی از مگسی که روی ضریح زیارت می‌کرد!

1."ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری" واقعا شأن نزولش همین‌جاست؛ حافظ این‌جا را می‌دید!

2.مثل همه عرفا که سریع خودشان را وارد می‌کنند، من هم خودم را دیدم؛ سعی کردم خودم را از آن مگس هم پست‌تر ببینم. شاید او را قبول کنند و من را...

3.عجب! به مگس هم اذن دادند، توفیق تنفس در این حریم ملکوتی. شاید تعجب کنید ولی یک سؤال: این‌ها اتفاقی است؟ حاشا و کلا.

4.رحمه‌الله‌الواسعه است حسین، به مگسان هم.

فلذا شاعر می‌فرماید:"دوستان را کجا کنی محروم/ تو که با این مگس نظر داری"

5.بهترین درس اخلاق همین جلوه‌هاست در حرم برای کسی که از "مگس"، "کرم به مگس‌آفرین به مگس" را ببیند: "تنگ چشمان نظر به میوه کنند/ما تماشاکنان بستانیم/تو به سیمای شخص می‌نگری/ما در آثار صنع حیرانیم"(سعدی)

6.مگس اصولا جای خوب نمی‌نشیند. امان از این که مگس راه را پیدا کند و عاقبت به خیر شود ولی ذائقه ما به سمت تعفن‌ها سیر پیدا کند.

7.فردای اون روز مگس داخل ضریح داشت می‌چرخید!(جایی که کمتر زائری توفیق حضور در آن‌را می‌یابد، نویسنده در این تشرفات تا بحال روزیش آن‌جا نشده...) بله! درست فهمیدید: "پایداری همیشه جواب می‌دهد."

8.چقدر آداب زیارت! یک مگس معلم انسان خواهد شد... و این از عجایب کار خداست که استاد انسانِ نخستین هم یکی مثل کلاغ باشد:

 "فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیرِیهُ کَیفَ یوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ قَالَ یا وَیلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِی سَوْءَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ(المائدة/31)

سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین، جستجو (و کندوکاو) می‌کرد؛ تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند. او گفت: «وای بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوایی، و بر اثر فشار وجدان، از کار خود) پشیمان شد."

9.این نکته هم در این حریم قابل خدشه می‌شود:

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۵۱
مرثیه‌خوان


برای آن‌ها که در مسیر کربلا دائما غُر میزنند!

از انگلیس آمده بود. در لندن یک مغازه اغذیه‌فروشی بزرگ داشت.

در مسیر کربلا- سامرا داستان خودش را این‌طور می‌گفت:

"4 روزه کربلایی شدم،نمی‌دونم چطوری جور شد؟! می‌گند هتلش بد بود، غذاش کیفیت نداشت ولی بی خود می‌گند! خیلی هم خوب بود...

به من که خیلی چسبید؛ الان هم دارم میرم ژاپن." مرد دنیا دیده‌ای بود.

معلوم بود امام حسین خیلی بهش حال داده بود. اشک می‌ریخت و تعریف می‌کرد.

در زیارت چی می‌دید که ما نمی‌دیدیم؟

ما هتل و غذا را می‌دیدیم و غر می‌زدیم و او...

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۰۵
مرثیه‌خوان


هیچ فکر کرده‌اید چرا در مواقع خلوت، حرم رفتن را بیش‌تر دوست داریم؟

ما خودمان را و لذت فردی خودمان را به همه چیز ترجیح می‌دهیم.  شاید عجیب باشد ولی حقیقت آن است که ما امام را انحصاری برای خودمان می‌خواهیم. در اعماق انتظاراتمان –که شاید در اولین دیدار مشخص ننماید- این نوع نگاه اصلا به فکر ازدیاد زائر و شلوغ شدن حرم نیست. ما به فکر عاشق‌پروری برای امام حسین نیستیم!

خلاصه آن‌که می‌خواهیم امام دربست در اختیار خود ما باشد، البته یک سؤال دیگر ایجاد می‌شود: آیا امام در همه حالات توجهش به زائر نیست؟ آیا کمی و زیادی زائر بر عنایت امام تأثیر می‌گذارد؟ بی‌شک خیر

پس مشکل تا این‌جا دو تاشد: هم "خودخواهیم" هم "امام‌نشناس"!

و نکته بعد اینکه اثر اجتماعی و شکوه شیعه که در شلوغی زائر است را هم دقت نمی‌کنیم.

کوتاه سخن این‌که تنها عرفان اجتماعی نداریم بلکه در عرفان فردی هم دچار خودخواهی و معرفت ناقص به امامیم.

باشد که به برکت عنایت اهل‌بیت عیوبمان رفع شود و به معرفت زیارت نایل شویم!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۴۶
مرثیه‌خوان