حتی فکر کردن بهش هم سخته . امیدواریم این روضه ها و توفیق اشک ریختن برا مصائب و وجودشون رو ازمون نگیرند. هستم غلام حلقه بگوش و گدای تو مادر پدر هرآنچه که دارم فدای تو
سی سی یوی بیمارستان ....یک ماه پیش سرد بود همان دو سه روزی که مدام برف و باران بود و سوز پالتو تنم بود و به یقه ی پالتو نشان ای از ح س ی ن زده بودم طبق معمول. داشتم ازمایشات بیمار را چک میکردم که پرستار امد طرفم امد و گفت " دکتر حالا اینی که زدی اینجا الان یعنی چی اون وقت؟؟!!"
گفتم " مال امام ح س ی ن ه" گفت : " اوووه!!محرم صفر که تموم شده" گفتم:" برای من محرم هیچ وقت تموم نمیشه، گفته باشم که با یه بچه هیئتی تیر طرفید!"
از تعجب خشکش زد.زیر لب یک غری زد که نفهمیدم و رفت... من ماندم و بغضی که مراقب بودم نشکند در برابر چشمان پرستار های از ح س ی ن بی خبر سی سی یوی بیمارستان....
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم
خیلی حسین (ع) زحمت مارا کشیده است